"دوستم داشته باش:)🤎" [آخر]
..
جونگکوک:رزالین آماده شدی؟ بریم؟
رزالین:آره یه دیقه..
یه بار دیگه خودشو توی آینه چک کرد(اسلاید 2)
و از اتاق بیرون زد...
خاله و مادرش برای خرید و گشت و گذار بیرون بودن..
دیشب بعد از عروسی تصمیم گرفتن برای پیکنیک
به ساحل نزدیک خونه برن و الان جونگکوک آماده بود..
(اسلاید 3) تا رزالین وسایل پیکنیک رو بیاره و باهم برن..
رزالین سبد و زیرانداز رو از توی آشپزخونه برداشت..
کفش هاش رو پوشید و از خونه بیرون زد..
و سمت جونگکوکی رفت که در حالی که به دریا نگاه میکرد دستاش توی جیبش بود...
رزالین:بریم؟
جونگکوک به سمتش برگشت و با لبخند نگاش کرد
جونگکوک:بریم!
..
توی ماشین نشسته بودن و به سمت ساحل حرکت میکردن ...
(خب ساحل پایینه و با ماشین دور میزنن امیدوارم بگیرید منظورو)
توی ماشین اهنگ faded از آلان والکر پخش میشد...
و با نسیمی که توی ماشین میومد و آفتابی که میتابید..
بهشتی ترین ترکیب ممکن رو ساخته بود:)
بعد از حدود نیم ساعت بلاخره به ساحل رسیدن..
جونگکوک ماشین رو پارک کرد و هر دو از ماشین پیاده شدن...
همینطور که با تیکه هایی از اهنگ همخونی میکردن
چتر ساحلی باز کردن..
زیرش زیرانداز انداختن و وسایل رو روش چیدن..
(زیراندازمثکارتوناچهارخونهسفیدوقرمزه:])
رزالین روی زیر انداز نشست
و جونگکوک هم بعد از بلند کردن اهنگ کنارش نشست..
اهنگ Harleys in Hawaii پخش میشد..
و باعث میشد ساحلی که خورشید بهش میتابه و توش نسیم میاد وایب هاوایی بگیره...
شایدم در آینده این پیکنیک رو توی یکی از ساحل های هاوایی تجربه میکردن..
به هر حال اونا هر دو توی زندگی سختی،دوری،دلتنگیو بدی های زیادی رو تحمل کرده بودن..
و اینکه الان زندگی راحتی داشته باشن حقشون بود..
جونگکوک:وایییی گشنمه بیا ساندویچ هامونو بخوریم
بعد بریم آب بازی...
به لحن بچگونه جونگکوک خندید
و ساندویچ هارو درآورد و مشغول آماده کردنشون شد..
کمی بعد هردو مشغول خوردن ساندویچ هاشون بودن..
بعد از چند دیقه که ساندویچ هاشون رو خوردن
از جاشون بلند شدن که برن قدم بزنن که رزالین ایده ای به ذهنش رسید..
رزالین:صب کن من برم توی ماشین لباس عوض کنم
(اسلاید 4)
بعد از چند دیقه با لباس ساحلی سفیدی که عوض کرده بود از ماشین بیرون اومد موهاش که حالا به رنگ آبی
درآورده بود رو باز کرد(اسلاید 5)
و کفش هاش رو درآورد...
به سمت جونگکوک رفت و روبروش زانو زد
و شروع کرد به باز کردن بند کفش جونگکوک ...
جونگکوک:هیچیکار...
رزالین:میخوای کنار دریا قدم بزنیم کفش هات رو دربیاره خیلی حس خوبی داره شن ها زیر پات...
(راس میگه🥲)
جونگکوک:باشه😄
کفش های جونگکوک رو درآورد
و دستش رو کشید و به طرف دریا رفت...
چند دیقه بعد در حالی که دست هم دیگه رو گرفته بودن
نزدیک آب دریا کنار هم قدم میزدن...:)
رزالین:جونگکوکا
جونگکوک:جانم؟
با ذوق خندید...
رزالین:یه بار یه چیزی بهت گفتم قبول کردی ..
الان میخوام اونو قول بدی بهم..
جونگکوک:باشه عزیزم
رزالین:پس قول بده...
دوستم داشته باش:)🤎
جونگکوک:قول میدم...
تا بتونم
و بعد رزالین رو توی بغلش بلند کرد
و شروع کرد به بوسیدن لب هاش(خجاااالت میکشم)
خب...
این مینی فیک تموم شد..
میخوام فیک قبلی رو ادامه بدم
ممنون از کسایی که خوندن..
دوستون دارم
کیم.ایسومی:]
کپی ممنوع🚫
جونگکوک:رزالین آماده شدی؟ بریم؟
رزالین:آره یه دیقه..
یه بار دیگه خودشو توی آینه چک کرد(اسلاید 2)
و از اتاق بیرون زد...
خاله و مادرش برای خرید و گشت و گذار بیرون بودن..
دیشب بعد از عروسی تصمیم گرفتن برای پیکنیک
به ساحل نزدیک خونه برن و الان جونگکوک آماده بود..
(اسلاید 3) تا رزالین وسایل پیکنیک رو بیاره و باهم برن..
رزالین سبد و زیرانداز رو از توی آشپزخونه برداشت..
کفش هاش رو پوشید و از خونه بیرون زد..
و سمت جونگکوکی رفت که در حالی که به دریا نگاه میکرد دستاش توی جیبش بود...
رزالین:بریم؟
جونگکوک به سمتش برگشت و با لبخند نگاش کرد
جونگکوک:بریم!
..
توی ماشین نشسته بودن و به سمت ساحل حرکت میکردن ...
(خب ساحل پایینه و با ماشین دور میزنن امیدوارم بگیرید منظورو)
توی ماشین اهنگ faded از آلان والکر پخش میشد...
و با نسیمی که توی ماشین میومد و آفتابی که میتابید..
بهشتی ترین ترکیب ممکن رو ساخته بود:)
بعد از حدود نیم ساعت بلاخره به ساحل رسیدن..
جونگکوک ماشین رو پارک کرد و هر دو از ماشین پیاده شدن...
همینطور که با تیکه هایی از اهنگ همخونی میکردن
چتر ساحلی باز کردن..
زیرش زیرانداز انداختن و وسایل رو روش چیدن..
(زیراندازمثکارتوناچهارخونهسفیدوقرمزه:])
رزالین روی زیر انداز نشست
و جونگکوک هم بعد از بلند کردن اهنگ کنارش نشست..
اهنگ Harleys in Hawaii پخش میشد..
و باعث میشد ساحلی که خورشید بهش میتابه و توش نسیم میاد وایب هاوایی بگیره...
شایدم در آینده این پیکنیک رو توی یکی از ساحل های هاوایی تجربه میکردن..
به هر حال اونا هر دو توی زندگی سختی،دوری،دلتنگیو بدی های زیادی رو تحمل کرده بودن..
و اینکه الان زندگی راحتی داشته باشن حقشون بود..
جونگکوک:وایییی گشنمه بیا ساندویچ هامونو بخوریم
بعد بریم آب بازی...
به لحن بچگونه جونگکوک خندید
و ساندویچ هارو درآورد و مشغول آماده کردنشون شد..
کمی بعد هردو مشغول خوردن ساندویچ هاشون بودن..
بعد از چند دیقه که ساندویچ هاشون رو خوردن
از جاشون بلند شدن که برن قدم بزنن که رزالین ایده ای به ذهنش رسید..
رزالین:صب کن من برم توی ماشین لباس عوض کنم
(اسلاید 4)
بعد از چند دیقه با لباس ساحلی سفیدی که عوض کرده بود از ماشین بیرون اومد موهاش که حالا به رنگ آبی
درآورده بود رو باز کرد(اسلاید 5)
و کفش هاش رو درآورد...
به سمت جونگکوک رفت و روبروش زانو زد
و شروع کرد به باز کردن بند کفش جونگکوک ...
جونگکوک:هیچیکار...
رزالین:میخوای کنار دریا قدم بزنیم کفش هات رو دربیاره خیلی حس خوبی داره شن ها زیر پات...
(راس میگه🥲)
جونگکوک:باشه😄
کفش های جونگکوک رو درآورد
و دستش رو کشید و به طرف دریا رفت...
چند دیقه بعد در حالی که دست هم دیگه رو گرفته بودن
نزدیک آب دریا کنار هم قدم میزدن...:)
رزالین:جونگکوکا
جونگکوک:جانم؟
با ذوق خندید...
رزالین:یه بار یه چیزی بهت گفتم قبول کردی ..
الان میخوام اونو قول بدی بهم..
جونگکوک:باشه عزیزم
رزالین:پس قول بده...
دوستم داشته باش:)🤎
جونگکوک:قول میدم...
تا بتونم
و بعد رزالین رو توی بغلش بلند کرد
و شروع کرد به بوسیدن لب هاش(خجاااالت میکشم)
خب...
این مینی فیک تموم شد..
میخوام فیک قبلی رو ادامه بدم
ممنون از کسایی که خوندن..
دوستون دارم
کیم.ایسومی:]
کپی ممنوع🚫
۷.۱k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.